English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4712 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hire purchase U کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
back freigt U پرداخت کرایه
advance freight U پیش پرداخت کرایه حمل
carriage payed U کرایه حمل پرداخت شده
dead carriage U کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight U کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
to hire out something U کرایه دادن چیزی
to rent out something U کرایه دادن چیزی
to let something on a lease U کرایه دادن چیزی
to let something [British E] [Real Estate] U کرایه دادن چیزی
forwarding merchant U حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
freighters U کرایه کننده کشتی باری
freighter U کرایه کننده کشتی باری
dead freight U کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
third party lease U توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
payment by instalments U پرداخت به اقساط
paying off [clearing off] [repayment] U بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
amortization U پرداخت بدهی به اقساط مساوی
hiring U کرایه
passage money U کرایه
hire U کرایه
lease U کرایه
hires U کرایه
meed U کرایه
back freigt U پس کرایه
balance of freight U پس کرایه
carriage forward U پس کرایه
freight U کرایه
fares U کرایه
back rent U پس کرایه
transport charges U کرایه
leases U کرایه
freight forward U پس کرایه
fared U کرایه
carrige forward U پس کرایه
fare U کرایه
backfreight U پس کرایه
faring U کرایه
rent U کرایه
cost of transport U کرایه
fraught U کرایه
freight collect U پس کرایه
demurrage U کرایه معطلی
carfare U کرایه اتوبوس
tenant U کرایه نشین
let out on hire U کرایه دادن
hack U درشکه کرایه
renter U کرایه نشین
hacked U درشکه کرایه
hacks U درشکه کرایه
to charter U کرایه کردن
carrige U کرایه حمل
carfare U کرایه ماشین
affreight U کرایه کردن
tenants U کرایه نشین
passage U دریا کرایه
passages U دریا کرایه
hiring U کرایه کردن
hires U کرایه دادن
hires U کرایه کردن
fared U کرایه مسافر
hach U کرایه دادن
passage money U کرایه مسافر
freight U کرایه کشتی
hire U کرایه دادن
hire U کرایه کردن
fares U کرایه مسافر
faring U کرایه مسافر
fare U کرایه مسافر
hiring U کرایه دادن
rent U کرایه کردن
freight U کرایه کردن
hire U اجرت کرایه کردن
to freight out and home U دوسره کرایه کردن
tenant U کرایه نشین متصرف
back rent U کرایه عقب افتاده
tenants U کرایه نشین متصرف
carriage forward U کرایه در مقصدپرداخت میشود
fare U کرایه حمل و نقل
charters U دربست کرایه دادن
chartering U دربست کرایه دادن
portage U کرایه فرفیت کشتی
chartered U دربست کرایه دادن
cartage U کرایه گاری مکاری
charter U دربست کرایه دادن
How much is the fare to ... ? کرایه تا ... چقدر است؟
fared U کرایه حمل و نقل
faring U کرایه حمل و نقل
hires U اجرت کرایه کردن
twon car U اتومبیل کرایه مسافری
hiring U اجرت کرایه کردن
railway freight U کرایه راه اهن
fares U کرایه حمل و نقل
taximeter U نشان دهنده کرایه تاکسی
fiacre U کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
time charter U کرایه کردن موقت کشتی
What's the charge per hour? U کرایه هر ساعت چقدر است؟
hackney U درشکه کرایه اسب کرایبه
rent U کرایه اجاره کردن یا دادن
circulating library U کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد
carrige forward U کرایه به عهده گیرنده کالا
Rented (rental) car. U اتومبیل اجاره ای (کرایه شده )
What is the charge per day? U کرایه روزانه چقدر است؟
out leased U انبارهای کرایه شده از خارج از پادگان
cost and frieght U قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
What's the fare to the airport? U نرخ کرایه تا فرودگاه چقدر است؟
i am behind in my rent U کرایه خانه ام عقب افتاده است
What's the fare to Manchester? U کرایه تا شهر منچستر چقدر است؟
subsidized accommodation U منزل با کمک هزینه [کرایه و غیره]
voyage charter U کرایه کشتی جهت سفری خاص
tie line U کانال مخابراتی کرایه داده شده
lodging house U محل کرایه دادن اطاق مسافرخانه
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
What's the fare to city centre? U نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
What's the fare to this address? U نرخ کرایه تا این آدرس چقدر است؟
dead carriage U کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
freight U کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
livery stable U اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
baltic exchange U بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
dead weight U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
carriage U بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
hackney coach U کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
carriages U بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
hire U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hires U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hiring U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
to have something U مالک چیزی بودن
to have something at one's disposal U مالک چیزی بودن
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it [anything] . U من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم [هیچ چیزی] جادو بشود.
leases U کرایه کردن اجاره کردن
lease U کرایه کردن اجاره کردن
to open a can of worms <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to stir up a hornet's nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
dedication U در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications U در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
constructive notice U ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
payer U پرداخت کننده
finisher U پرداخت کننده
remitter U پرداخت کننده
payor U پرداخت کننده
cash dispenser U پرداخت کننده پول
cash dispensers U پرداخت کننده پول
asphalt finisher U پرداخت کننده اسفالت
paying bank U بانک پرداخت کننده
angle grinder U پرداخت کننده زاویهای
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
Do I have to pay a supplement? U آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
flags U ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flag U ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
by instalment U به اقساط
on the installment plan [American English] U به اقساط
in parts U به اقساط
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
yearly instalmernts U اقساط سالیانه
recoupment U اقساط هزینه
pay by instalments U اقساط پرداختی
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
class e allotment U کسورات اقساط ماهیانه
instalment of rent U اقساط مال الاجاره
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
retour sans protet U اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
menace U چیزی که تهدید کننده است
menaces U چیزی که تهدید کننده است
menaced U چیزی که تهدید کننده است
twiner U چندلا کننده چیزی که می پیچد یادورمیزند
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
on request U وقتی که درخواست بشود
He promised to behave ( mend his ways) U قول داد آدم بشود
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
I wI'll come as late as I possibly can . U تا آنجائیکه بشود دیر می آیم
where work is concerned U اگر مربوط به کار بشود ...
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
Talk a lot without saying much U خیلی صحبت بشود ولی کم معنی
That's out of the question. U این غیرممکن است که عملی بشود.
Let the car cool off. U بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1چیزی که عوض داره گله نداره
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
1confinement factor
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com